مارسیا نیز نمی توانست با خوردن بستنی یا کیک به خانه بازگردد. مهم نیست که چه مقدار غذا بخورید، شما نمی توانید به آرامش و راحتی دوران نوزادی باز گردید. بعضی از بیمارانم می گویند که خوردن برای آنها حبابی به وجود می آورد که نگرانی های آنها را ناپدید می کند درست مثل حالتی که کودکان به هنگام مراقبت شدن، تجربه می کنند. دیگران به من می گویند که خوردن به آنها احساس امنیت و محافظت شدن در مقابل احساس آسیب پذیری و مشکلات را میدهد که شبیه نزدیک بودن به سینه ی مادر است. شما آگاهانه یا ناآگاهانه، غذا می خورید تا ذهن خود را وارد این خلسه ی توهم آمیز کنید که مجبور نیستید با مسائل و مشکلات مقابله کنید. وضعیت تغییر یافته ی ذهنی جایی است که غذا ما را وارد خلسه ی غذایی می کند. در مورد این واژه در ادامه توضیح خواهم داد؛ اما این عامل بسیار مهمی در داستان خوردن بیش از حد است.

اگر هنگام استرس زیاد غذا می خورید
اگر هنگام استرس زیاد غذا می خورید تا وضعیت ذهنی خود را تغییر دهید، پس غذا را جایگزینی برای سعادت و نعمت مادر به فرزندی میدانید. يقينا، وقتی که شما بعد از یک روز کاری بد به خرید غذا می روید به این معنی نیست که می خواهید خود را در آغوش مادرتان ببینید، بلکه منبع ناخودآگاه، تمایل به زیاد خوردن است. در تعریفی روان شناختی، غذا شی مورد علاقه میشود و جدا کردن خود از غذا مانند جدا کردن نوزادی گریان از آغوش مادر، از بین بردن مأمن امن و ساکت و تنها گذاشتن شما در مقابل مشکلات زندگی است. جای تعجب ندارد که شما با این شدت به الگوهای پرخوری عصبی خود چسبیده اید. گزینه های دیگر ترسناک هستند و بنابراین عقل سلیم پرخوری را ترجیح میدهد.

چرا کنترل پرخوری عصبی تا این اندازه دشوار است؟
در درون برخی از ما، انسان لاغری حضور دارد که برای رهایی تلاش می کند؛ اما ما با چند قطعه شکلات، او را آرام می کنیم. فرادایانا اصولا، همه ی برنامه های غذایی و رژیمی به شما توصیه می کنند که براساس یک برنامه ی منطقی، غذای خود را انتخاب کنید. این راه حل ها تأکید می کنند که شما می توانید آگاهانه، عادات خوردن خود را کنترل کنید، به جای بستنی، سبزیجات انتخاب کنید و به صورت مستقیم با مشکلات زندگی مقابله کنید؛ اما افرادی که پرخوری عصبی دارند، قادر به انجام این کار نیستند و تمایل به خوردن، بسیار شدید است. غذا یک ابزار روانی و راهی برای اجتناب از احساسات شديدة اضطراب آور است. اگر نیاموخته اید که چگونه با زندگی و احساسات خود به شیوه ای که شامل غذا نیست مقابله کنید، نمی توانید برای دورهی زمانی طولانی مدتی به رژیم خود متعهد باشید؛ یعنی وقتی که همه چیز در زندگی بر وفق مراد است می توانید به برنامه ی رژیمی خود متعهد باشید؛ اما وقتی که در زندگی با چالشی روبرو می شوید، به صورت اجتناب ناپذیری به راه حل قدیمی که همان غذاست برمی گردید.
استفاده از غذا برای مقابله با احساسات، چرخه ی بدی به وجود می آورد. غذا به شما اجازه میدهد تا از مشکلات یا آن چه که شما را اذیت می کند، اجتناب کنید؛ اما وقتی مشکلات بررسی نمی شوند، شدت بیشتری می گیرند. این باعث می شود که شما شکم خود را پر کنید و سرشار از احساس گناه شوید و چرخه خارج از کنترل شود؛ زیرا شما مجددا به غذا نیاز دارید تا این بار، هم با احساس گناه و هم مشکل اصلی خود مقابله کنید. به طور حتم، غذا یک راه حل فوق العاده سریع است؛ زیرا می تواند لذت و آرامش فوری به دست دهد؛ اما دیری نمی گذرد که میبینید که یک کلوچه به کار نمی آید و شما به غذای بیشتر و بیشتری برای پر کردن خلاء یک زندگی نیازموده نیاز دارید. افرادی که پرخوری عصبی دارند برای سالیان سال، با این چرخه ی بد مبارزه کرده اند. به سختی می توان چنین چرخه ای را تغییر داد؛ زیرا تنها تشخیص آن کمک نمی کند. اراده نیز چندان به کار نمی آید.
